رويايـــــــــــــــــــــ سرخـــــــــــــــــــــ | ||
|
علی کریمی يك بار دیگر نشان داد محبوبیتش فراتر از مرزهای فوتبال است.
سايت گل- در اینکه علی کریمی در حال حاضر محبوبترین بازیکن لیگ برتر ایران است نباید شکی داشت. البته این محبوبیت تنها بهواسطه دریبلها و یا گلهای جادوگر نیست. علی کریمی بارها نشان داده که مردی غیرقابل پیشبینی است. در روزی که هیچ فوتبالیستی در مراسم سالگرد تختی حاضر نمیشود او رسم جوانمردی را به جا میآورد و در ابنبابویه حاضر میشود و در سالمرگ محراب شاهرخی بر سر مزار او ميرود تا هر چه بیشتر بر میزان این محبوبیت افزوده شود. علی کریمی بارها و بارها در بیرون از مستطیل سبز در قالب وجه اخلاقی، بزرگي خودش را نشان داده تا بر میزان محبوبیتش بیش از پیش افزوده شود. ماه رمضان دو سال قبل را به یاد میآوریم که احسان علیخانی جوانی شمالی را به برنامهاش دعوت کرده بود که بهخاطر نامناسب بودن غدد داخلی قدش به طور نامتعارف زیاد شده بود و او بهخاطر سنگین بودن هزینه عمل همچنان در حال رشد بود. در آن برنامه وقتی علیخانی از آرزوهای ان پسرک پرسید او ملاقات با علی کریمی را به عنوان آرزویش ذکر کرد تا علیخانی ساعتی پس از این برنامه علی کریمی را از این واقعه مطلع کند. او بلافاصله با علاقه به دیدن جوان رفت تا آرزویش محقق شود. کریمی بعدها هزینه عمل جراحي آن جوان را هم تقبل كرد. امروز در ورزشگاه قم بار دیگر علی کریمی نشان داد که محبوبیتش فراتر از درون زمین فوتبال است. او در حاشيه بازی امروز به سمت نوجوانی رفت که چاقترین پسر ایرانی است و او را در آغوش گرفت و پیراهنش را به این نوجوان پرسپولیسی هدیه داد. علی کریمی بار دیگر نشان داد محبوبیتش فراتر از مرزهای فوتبال است.
حالا دقیقا دو هفته گذشته است و برنده ها و بازندههای داربی، زندگی روزمره شان را از سر گرفته اند. پاداشها تقسیم شده. جشن پیروزی را برگزار کردهاند.
آنسوتر توجیهها را هم تراشیدهاند. گلوی سرمربی بازنده نیز التیام یافته و او غم غریب «باختن» را با همان ویروس آنفلونزای مصلحتی به دست فراموشی سپرده است تا باز هم برای خبرنگاران رجز بخواند.
اين روزها باران همه چيز را شسته است. تصویر ده دقیقه توفانی دوئل تهرانیها هم کم کم دارد نم میکشد و به انبار خاطرات قدیمی میرود. از حالا به بعد، این فقط تاریخ نویسها هستند که هنگام سر زدن به آرشیو قدیمی شان، موقع نبش قبر از گذشتهها برای تکمیل ویژه نامههای داربی، سری هم به ۱۳ بهمن ماه خواهند زد و از آنچه دقایقی قبل از ساعت هشت شب رخ داد، سخن به میان خواهند آورد. امروز همه چیز عادی شده؛ همه چیز، غیر از قلب گرمی که چند روزي هست زیر خروارها خاک سرد از تپش افتاده. همه چیز، غیر از چشمه اشک پدری که انگار سر خشک شدن ندارد. همه چیز، غیر از تازه جوانی که میگفت، میخندید، میدوید و روی زمین میخرامید، اما ناگهان حجلهاش را سر خیابان به چراغهای رنگی و پارچههای سیاه آراستند و اکنون، چیزی بیشتر از خاطرهای محو و کمرنگ از او بر جای نمانده است. از امروز به بعد، کسی از جوش و خروش خانه «موردی»ها در اهواز نخواهد فهمید که پرسپولیس مسابقه دارد. آنجا دیگر قاسمی زنده نیست که با هر حمله تیمش نیم خیز شود، با هر فرصت خطرناک به وجد بیاید و با هر گل، رنگ دیوانهها را بگیرد. حنجره قاسم ده روز است که خاموش شده، برای همیشه.
در سرزمینی که جان آدمیزاد در آن ارزانترین متاع بازار است، کم شدن یک شاگرد آپاراتی شهرستانی از روی زمین چه ارزشی دارد؟ باز اگر مرد میدان بود و اسم و رسمی داشت، شاید سوگنامهای برایش میسراییدند و قطره اشکی میفشاندند، اما همه سهم قاسم اهوازی «هوادار» از این دنیا، مرگی غریبانهتر از زیستنش بود. اینجا اسپانیا نیست که ژنرال تیم ملی سراغ از کودکی بگیرد که لابلای جمعیت برایش بیتابی میکرد. اینجا تورین ایتالیا هم نیست که الکس اساطیری برای هوادار هشت سالهاش، پیام ویدیویی اختصاصی ضبط کند و با صدای اعجازآلودش، جيادا را از کما بیرون بیاورد. اینجا ایران است و این یعنی قاسم عاشق پیشه با قلبی سانحه دیده، در به در در جستجوی اجازه بستری شدن؛ مجوزی که مثل همه نوشداروهای تاریخ این مملکت باز هم دیر میرسد. چه باک؛ اگر در بخش مراقبتهای ویژه تختی خالی نیست، اینجا همه تختهای جنازه برها را از قبل برای ما رزرو کردهاند!
رسول بهروش مهاجم پرسپولیس با اشاره به درگذشت یکی از هواداران پرسپولیس در اهواز گفت: از این موضوع ناراحت و متاثر شدم و همیشه به یاد او خواهم بود. ایمون زاید در خصوص درگذشت یکی از هواداران پرسپولیس اظهار داشت: بعد از شادیهای دربی شب گذشته خبر تلخی به گوشم رسید که واقعا مرا متاسف و ناراحت کرد. درگذشت هوادار اهوازی شادی دربی را در من کمتر کرد. به خانواده این هوادار خوب که در دنیا کمتر پیدا میشود تسلیت میگویم و هر کمکی از دستم برمیآید خواهم کرد. زاید تصریح کرد: این هوادار از سرمایههای باشگاه پرسپولیس بوده و خیلی ناراحت هستم که گل من باعث شد این اتفاق بیفتد. همیشه به یاد او هستم و در زندگی فوتبالیام هیچوقت این موضوع را فراموش نمیکنم. خیلی دوست دارم خانواده این هوادار بدانند به یاد آنها هستم و هر وقت گل بزنم یاد این هوادار اهوازی خواهم افتاد.
مریم حیدرزاده شاعر توانای کشور و هوادار پرسپولیس به مناسبت پیروزی این تیم یاداشتی نوشته است که به شرح زیر است.
ديگر وقتش بود؛ همه انتظار در انتظار نگذاشتنت را ميكشيديم. روزهاي سختي را گذرانده بوديم و شبهاي بسياري خواب، دعوت چشمانمان را نميپذيرفت.
دلگير بوديم از بدشانسي خودمان و خوششانسي ديگران... مگر يكي ميتواند چقدر شانس بياورد. هرچيز دوراني دارد و اين آغاز رنسانس سرخ ماست.
خدا كه با ما باشد، ناخدا كه مصطفي باشد و سكان در دست جادوگر، اتفاقي جز اين نخواهد افتاد. اين هتتريك طلايي غريب آشنايمان پاسخ مختصري بود به حرفهايي كه شايسته ميليونها قلب سرخ نيست.
هيچكجاي دنيا، با دل شكستن پلههاي صعود را طي نميكنند؛ اما همه جاي دنيا با به دست آوردن دل است كه يك شبه راه هزار ساله را طي ميكنند. افتخار ميكنم كه به تيم محبوبم، به هميشه برنده بودنش، به اهالي مهربانش كه اگر گاهي گل نميزنند، دل هم نميشكنند. افتخار ميكنم به نود و سه دقيقه تعصب؛ پنجاه وپنج درصد بينندهاي كه از آن سوي دنيا به جاي دنبال كردن هر خبري برد تيمم را نظاره كردند و افتخار ميكنم به اينكه بهعنوان يكي از كوچكترين هواداران تيم محبوبم شاهد خيابانهاي تمام سرخ زيباترين پنجشنبه سال بودم.
تقدیم به بهترینم با نام تو مینویسم صادقانه..ای هم نفس من…هم قفس من… آبيها بدانند كه محبوبيت يعني اين
كاپيتان پرسپوليسيها از ماشين پياده شد و دخترك گلفروش را محكم بوسيد و پسري كه آدامس ميفروخت را بغل كرد.
هيچوقت يادم نميرود بلوار ميرداماد را به سمت خيابان شريعتي رانندگي ميكردم. وقتي به چراغ قرمز 180 ثانيهاياش برخورد كردم عصبي شدم. تازه از محل كارم تعطيل شده بودم و خيلي خسته بودم.
داشتم ديالوگهاي معمولم در مورد چراغ قرمزها و ترافيكهاي تهران را زمزمه ميكردم كه كودكي رو به من كرد و گفت: «آقا فال ميگيري» چند قدم آن طرفتر دخترك گلفروش با شاخههاي لاله صدا زد: «آقا گل بخرديگه... خواهش ميكنم». جملهاش تمام نشده بود كه با غرور تمام، شيشه پنجره را بالا دادم تا صدايشان را نشنوم و مزاحم نشوند! وقتي چنين برخوردي را از من ديدند بيخيال شدند و رفتند سراغ راننده اتومبيل كناريام.
BMW بود. رنگ قرمز و مدل ماشين سبب شده بود تا از ساير ماشينها متمايز گردد.
پس از چند ثانيه ديدم پسرك فالگير با صداي بلند گفت: «بچهها ... بچهها بيايين علي كريميه... بازيكن پرسپوليس...» در يك چشم به هم زدن، پنچ شش نفر از كودكان كار، دور ماشينش را گرفتند. من هم بياختيار سرم را چرخاندم تا عكسالعمل علي كريمي را ببينم. او با لبخندي دنبالهدار از همه كودكان فال و گل و شكلات گرفت تا آنها را خوشحال كند. چراغ سبز شد و بچهها هنوز بيخيال كريمي نشده بودند. علي كريمي كه با بوووووق ماشينهاي پشت سرش مواجه شده بود، اتومبيلش را حركت داد و بعد از چراغ قرمز، ماشينش را نگه داشت. من هم از روي كنجكاوي پشت سر جادوگر ايستادم.
كاپيتان پرسپوليسيها از ماشين پياده شد و دخترك گلفروش را محكم بوسيد و پسري كه آدامس ميفروخت را بغل كرد. امضا داد و تمام گلهاي لاله گلفروش را خريد و چند فال حافظ هم گرفت. برايم عجيب بود. مگر ميتوان باور كرد جادوگر كه گاهي حوصله خودش را هم ندارد اينطور برخورد كند؟
دخترك گلفروش از فرط خوشحالي نميدانست چكار كند و بالا و پايين ميپريد. كريمي كه ديگر نميدانست چكار كند، با صدايي خشدار گفت: «بچهها بايد بروم سر تمرين. ديرم شده.» خداحافظ... خداحافظ» كودكان كار نيز با تشويق چند ثانيهاي علي كريمي... كريمي دوستت داريم، او را بدرقه كردند...
تفاوت مجيدى و حقيقى پس از يك انتقال
فرهادمجيدى كاپيتان سابق استقلال اين روزها در قطر روزگارش رامى گذراند و در مصاحبه اى اعلام كرده كه به حضور در الغرافه افتخار مى كند. عليرضا حقيقى دروازه بان جوان و سابق پرسپوليس هم كه جديدا به رابين كازان روسيه پيوسته، در آخرين اظهار نظر خود اعلام كرده كه خودش را مديون پرسپوليس مى داند و روزى به اين تيم برمى گردد تا به تيم محبوبش خدمت كند. نحوه جدايى مجيدى از استقلال و حقيقى از پرسپوليس هم در نوع خودش جالب بود. جدايى كاپيتان آبى پوشان به لحاظ مالى براى اين باشگاه ثمرى نداشت اما به گفته محمد رويانيان مديرعامل باشگاه پرسپوليس ، از حق ترانسفر حقيقى به رابين كازان روسيه، آنقدر گير پرسپوليس آمد كه بتواند تعهداتش نسبت به مصطفى دنيزلى سرمربى ترك تبارش را پرداخت كند. نحوه اين ۲ انتقال و همچنين مصاحبه هاى مجيدى و حقيقى بسيار جالب توجه است، اينطور نيست؟ البته مجيدى يكى از دلايل جدايى اش از استقلال را اختلاف با مديران باشگاه خوانده اما حقيقى از مديران پرسپوليس به دليل مساعدت در انجام اين پروژه تشكر كرده است.مجيدى را چه مى شود؟ او كه بهترين سالهاى دوران بازيگرى اش را در امارات گذراند و حاضر نشد از دلارهاى نفتى عربها دست بكشد، امروز يك بار ديگر به تيم هاى عربى رفته و حضور در الغرافه قطر را براى خودش افتخار مى داند، به راستى حضور در اين تيم قطرى چه افتخارى براى فرهاد دارد؟ يعنى الغرافه و دلارهاى نفتى اش تا اين حد ارزش و اهميت داشت كه مجيدى حضور در اين تيم را براى خودش افتخار مى داند اما حاضر نشد در استقلال بماند و به تيم محبوب ايران در راه قهرمانى كمك كند؟ حقيقى هر چند جوان است و راه درازى در پيش دارد اما با رفتارش درس بزرگى به مجيدى داد چرا كه او فراموش نكرده در كجا رشد كرده و پله هاى ترقى را طى كرده و به موقعيتى كه امروز دارد، رسيده است. حقيقى جايگاهى كه امروز دارد را مديون پرسپوليس و هوادارانش مى داند و گذشته اش را فراموش نكرده اما مجيدى انگار هيچ گذشته اى در استقلال نداشته است. فوتبال حرفه ای نیازمند ابزار است ؛ مدیریت، بازیکن، تماشاگر، مسئول و رسانه حرفه ای. مشخص نیست به چه دلیل و به کدامین گناه ، عداوت با پرسپولیس به شبکه ای خبری در صدا و سیما کشیده شده و ناجوانمردانه بر پیکره تازه بهبود یافته این تیم ضربه می زنند. بقيه در ادامه مطلب ادامه مطلب |
|
صفحه قبل 1 صفحه بعد [ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |